جدول جو
جدول جو

معنی طبابت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

طبابت کردن
پزشک بودن، درمانگری کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ دَ لَ)
به هدف خوردن. به نشانه رسیدن تیر و جز آن. رسیدن.
لغت نامه دهخدا
پذیرفتن قبول کردن مستجاب کردن گردن نهادن خواهش و مراد کسی را بر آوردن روا کردن، دفع فضول کردن، یا اجابت کردن معده. دفع فضول کردن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصابت کردن
تصویر اصابت کردن
به هدف خوردن، به نشانه رسیدن تیر و قرعه به او اصابت کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خباثت کردن
تصویر خباثت کردن
پلید بودن، ناپاک بودن، بدذات بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبیعت کردن
تصویر طبیعت کردن
خندیدن طفل شیر خواره (مستعمل در هند)
فرهنگ لغت هوشیار
پاک ساختن شخص کالبد یا عضوی از اعضای خویش یا چیزی دیگر را از پلیدی های ظاهری
فرهنگ لغت هوشیار
ویچاردن، گواژیدن (به کنایت سخن گفتن) تعبیر کردن، سخن گفتن به کنایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبادت کردن
تصویر عبادت کردن
پرستش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتابت کردن
تصویر کتابت کردن
نوشتن تحریر کردن: (تا نوبت وراثت به یعرب بن قحطان رسید اول کسی بود که بخط عرب کتابت کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهارت کردن
تصویر طهارت کردن
((~. کَ دَ))
پاک کردن، شستن اندامی که کثیف باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبارت کردن
تصویر عبارت کردن
((~. کَ دَ))
تعبیر کردن، به کنایه سخن گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجابت کردن
تصویر اجابت کردن
برآوردن، پاسخ دادن، پذیرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
للمنافسة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
Compete, Contest
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
compétitionner, concourir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
соревноваться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
競争する , 競う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
مقابلہ کرنا , مقابلہ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
প্রতিযোগিতা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
แข่งขัน , แข่งขัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
kushindana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
rekabet etmek, yarışmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
경쟁하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
bersaing, bertanding
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
להתחרות , להתחרות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
konkurrieren, wettbewerben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
प्रतिस्पर्धा करना , प्रतियोगिता करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
concurreren, strijden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
competir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
competere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
competir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
konkurować, rywalizować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
змагатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رقابت کردن
تصویر رقابت کردن
竞争 , 竞赛
دیکشنری فارسی به چینی